۱۳۹۸ بهمن ۱۰, پنجشنبه

سده در شاهنامه فردوسی پاکزاد



یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم گروه

پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره ‌تن و تیزتاز

دوچشم
 از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره‌ گون

نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست

برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز

جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد

بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار

کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...